My love where are you? With no hope of reaching you I write to you… as I have always done.
– cold mountain
مدتیه اصلن حجم خوشحالیم که زیاده نرمالی منتظرم خود-جمع-شدگی بعدش هم برسه . نارضایتیِ بعد از یه سلسله خوشیِ نابهنگام یا کمال طلبی های ارضا شده شاید بشه تفسیرش کرد . مدتیه از تفسیر کردن ، ریشه یابی هم خوشم میاد . دلم هم می خواست بیام ، یعنی خوندن این * تفاسیر از آیز واید شات به ذهنم رسوند ، بگم خوب مسئله ای که همه نشونش دادن تو نوشته هاشون توجه زیاد مورد نیاز برای کشف کردن فیلمه . رمز و رازهاش . نه . برای کشف کردن خودش اصلن . حرفهاش . انی وِی . من همیشه فکر می کردم همه ی آدما ، هر کدومشون بایدشونه ، سزاوارشونه که یه آدم دیگه حداقل ، یا یه دوربین فهم و شعور و احساس-دار یا یه چیزی توی این مایه ها به عنوان اِدیشنال-فیچر باهاشون خلق بشه یا فرستاده بشه – روی زمین – که همش نگاه کرده بشن ، همش متوجه بشن ، همش شناخته بشن یو نو ؟ منظورم اینه که خیلی گوشه کنارا ، مخفیای آدما هست که هیچ کس نمی بینه و خیلی ارزش دیده شدن دارن . اصلن خود آدما . خود آدما بایدشونه یکی همممش ببیندشون . نه اینه که آیز واید شات یه آدم-ساخته ؟ که اینقدر جای دیده شدن داره ؟ حالا لاکی مستر کوبریک که اینهمه قدرت پرزنته کردن خودشو داره تو چشمای دنیا . ولی خیلی آن-فر ه به نظر من که همه ی شانس آدما برای ادور شدن برای فوق العاده محسوب شدن ، فوق العاده خونده شدن ، قدرت پرزنته کردنشون باشه . نه هم که همه ی شانس ، ولی قبول داریم که دیسکاور کردن آدما ، دیسکاور شدن آدما به راحتی توی فیلما نیست . مثل کلمنتاین و جوئل . می بینین دیگه کلمنتاین چه قدرت نشون دادن اسپشالیتی هاشو داره ولی جوئل نه ؟ بعد اگه کلمنتاین سر راهش نمی بود بلکم هیشکیِ هیشکی دیسکاورش نمی کرد ؟ اینه که می گم آدما گناه دارن . همین دیگه فعلن ، با این انشای درهم برهم
[+] : *
دیدین آخر ویکر پارک
دیگه نمی بوسن همدیگه رو اصن
اینقدر که لازم نیست دیگه
اینقدر که پَشِنی نیست دیگه
اینقدر که آرامشه فقط
سر روی شونه گذاشتنه
حالا همون شب اول اول این برنامه ها برای این که این باباهه رو راضی کنیم از مخفیگاهش – نه این که آقایون خانواده ما پنیرن دست بزنی میمیرن – دربیاد و یه کمکی حداقل تو خیابونا باشیم با خاله و شوهرخاله و اینا همگی فشار آوردیم رفتیم درباره الی دیدیم . خیلیم که خوب بود نقشه مونو اینا چون که رفتیم باغ فردوس برای فیلم و بعدش اونجاها درحد وافی و کافی شلوغ شد و شعار شنیدیم و جو زده شدیم و اینا هیچی به کنار
اونجایی که احمد میگه یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه اگه نوزده وهفتادو پنج باشه بعدش آره واقعنِ الی بیسته دیگه
بعد اینکه من قید راننده سرویس و سر پاساژ و همه ی اینارو می زنم ، خوب ؟ بعد جای کادوی تولدم که شده یکی یه احمد برای من پیدا کنه . خود احمدا هم لطفن . یه شهاب حسینی تو قالب احمد . پلیز
Almásy : I just wanted you to know: I’m not missing you yet .
Katharine : You will .
***
Almásy : When were you most happy?
Katharine : Now .
Almásy : When were you least happy?
Katharine : Now .
***
Almásy : There is no God, but I hope someone watches over you .
Szerelem
– I only give the food to the women, Mr. Black. Women make the homes, men just make wars… and hooch. Adam was God’s first draft , He got it right with Eve .
– It’s the philosophy that I learned from my wife .
– Cherish her man cherish her , one of the God’s finest creations . now I show you what the devils up to .
– You’re good at it , aren’t you ?
– Good at what ?
– reading
– [ smiles ]
– What’s funny ?
– I didn’t think I was good at anything
I’m not frightened. I’m not frightened of anything. The more I suffer, the more I love. Danger will only increase my love, will sharpen it, will give it spice. I will be the only angel you need. You will leave life even more beautiful than you entered it. Heaven will take you back and look at you and say: “Only one thing can make a soul complete and that thing is love.”
چرا یکی نمیاد غرور و تعصب باب میل من بسازه ؟ البته همین ورژن کیرا نایتلی ش خوب بودا هرچند که خوشم نمیادم اصن از این خانومه با اون لباش و اینا ، ولی از آقای دارسی ش کاملن راضی بودم ، اما خوب کلی بهتر می تونست باشه بهر حال . تم انگلیسی قدیمی -آنه اش خیلی بیشتر و خوشگل موشکل تر باید می بود . لباسا و ایناش
اصن یه معضل من همیشه این فیلمایی بودن که بر اساس کتابایی که خوندم ساخته می شدن . کتاب که می خونه آدم کلی خودش فیلم می سازه تو ذهنش ، کلی شخصیت پردازی می کنه ، طراحی لباس و صحنه و اینا می کنه . بعد این فیلما که ساخته می شن همه تصورات آدمو به هم می زنن از دم
آها ، این وسط رویای سبز ( یه سوال ، گرین گیبلز نبود مگه ؟ رویای سبز چرا پس ؟ ) حسابی مستثنی است . آنی و گیلبرت و دیانا و ماریلا و مثیو شو انگار از توی کتاب کشیدی آوردی بیرون اینقد که خود خوشونن . یعنی هیچ اکتر دیگه ای نمی تونسته باشه که چشمای سبز – خاکستری آنی ، صورت باهوش و مصمم و چشمای قهوه ای گیلبرت ، چال گونه های دیانا ، موهای محکم پشت سر جمع شده ی ماریلا و چهره ی مهربون مثیو رو عین همون جوری که هستن داشته باشه . بله . بعد من الان دارم غیر مستقیم میگم که اگه یکی یه وقتی به سرش زد خواست خیلی خیلی بی نهایت منو خوشحال کنه دی وی دی رویای سبز و می تونه پیدا کنه بخره بیاره بده به من . مطمئنن به هدفش میرسه
اون اول اول کلوسر* که هست ، با اون ساوندترک معرکه ش * ، فقط همون آی کانتکته ست که باعث می شه وقتی الیس ( جین ) تصادف کرد دن بیاد طرفش . یعنی اون لحظه هیچ کسی نبوده که بخواد بهش نزدیک تر باشه . فقط م بخاطره اون آی کانتکته . بعد یعنی خداست این قسمتش
* : Closer
* : [+]
Ok, let me say this… If I lost my wife and, uh, the next day, a little bird landed on my windowsill, looked me right in the eye, and in plain English said, ‘Sean, it’s me, Anna. I’m back . What could I say? I guess I’d believe her. Or I’d want to .
Inman : You are all that keeps me from sliding into some dark place.
Ada : But how did I keep you? We barely knew each other. A few moments.
Inman : A thousand moments. They’re like a bag of tiny diamonds glittering in a black heart. Don’t matter if they’re real or things I made up. The shape of your neck, that’s real. The way you felt when I pulled you to me.
Cold Mountain [+]
3 comments